عزیزم...
امروز با مامانم و خالم که میشن مامان بزرگ مادری تو و خاله مامانت، رفته بودیم بازار. تو بازار یه درشکه بود که اسب بهش بسته بودن و مسیر کوتاهی رو با اون مسافرکشی میکردن. من تاحالا ندیده بودم. خیلی برام جالب بود. میدونی به محض دیدنش چی به ذهنم اومد؟ اینکه بعد از اینکه به دنیا اومدی و کمی بزرگ شدی(قربونت برم من) با هم بریم و سوارش بشیم. البته به یه شرط! دیگه گیر ندی که هی بریم و سوار اون شیم چون بازار خیلی شلوغه
:: موضوعات مرتبط:
بهترین من ,
,
:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17